زندان یعنی فاصله یک زندگی تا یک زندگی دیگر زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن صدایش صدای چرخهای زنگ زده غلتان روی کف سنگ شده و سرد یک راهروی سبز است صدای قدمهایم وقتی رد شد از درب های بسته و پشت هر دری چشمی منتظر به باز شدن بود صدای هواکش پیری که نفس من را می کشید

صدای قدمهایی که از درب بسته روبرویم رد شدند صدای رقص غم ، در بند ن صدای نقاشی های ساده بالای تخت پدران دلتنگ

زندان یعنی تجربه جاودان یک له شدن احساسش احساس ناب تنهایی است خالص ترین تنهایی که تا به حال تجربه کرده ام زندگی در شلوغی و تنها بودن وقتی حرف زدنت فقط و فقط معنی تکان خوردن لبهایت را می دهد

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Alex سرگرمی رسا رسانه مشاور‌املاک‌ چرمدوزي-ساوالان‌ معماری برتر ایران گرافیک برق و صنعت سیفی biamozim Derek Victoria